" بازگشت بی نام "
پارت ۱۲۳#
ته یون: میتونم برم خونه؟
ات بعد از چند ثانیه نگاهکردن به صورتش، آهسته گفت
ات:برو استراحت کن.
ته یون: بعدِ ناهار میخوام برم پیش هیکارو.
جیمین سری تکون داد.
جیمین:باشه، برو. فقط قرصهات رو یادت نره، حتماً با خودت ببر.
ته یون: باشه.
ات رو به من برگشت.
ات: بیاید، بقیهی شرکت رو هم بهتون نشون بدم آقای شوگا.
شوگا: بله، بفرمایید.
تمام بخشهای شرکت رو نشونم دادند. مجموعهی بزرگی بود؛ منظم، شلوغ و پر از رفتوآمد. در نهایت یه اتاق هم به من اختصاص دادند.
تنها نشسته بودم و ذهنم درگیر نقشهای بود که قدمبهقدم جلو میرفت که گوشیام زنگ خورد.
شوگا: بله؟
رینا: چیکار کردی؟
شوگا: داره پیش میره.
رینا با لحن بیحوصلهای گفت
رینا: چرا انقدر کند انجام میدی؟
شوگا: دارم آرومآروم اذیتش میکنم. میخوام وقتی وقتِ انتقام رسید، زجرش بیشتر باشه.
چند لحظه سکوت شد، بعد صدای رینا دوباره توی گوشی پیچید.
رینا: ولی یه راه دیگه هم هست… راهی که دردش بیشتره.
ته یون: میتونم برم خونه؟
ات بعد از چند ثانیه نگاهکردن به صورتش، آهسته گفت
ات:برو استراحت کن.
ته یون: بعدِ ناهار میخوام برم پیش هیکارو.
جیمین سری تکون داد.
جیمین:باشه، برو. فقط قرصهات رو یادت نره، حتماً با خودت ببر.
ته یون: باشه.
ات رو به من برگشت.
ات: بیاید، بقیهی شرکت رو هم بهتون نشون بدم آقای شوگا.
شوگا: بله، بفرمایید.
تمام بخشهای شرکت رو نشونم دادند. مجموعهی بزرگی بود؛ منظم، شلوغ و پر از رفتوآمد. در نهایت یه اتاق هم به من اختصاص دادند.
تنها نشسته بودم و ذهنم درگیر نقشهای بود که قدمبهقدم جلو میرفت که گوشیام زنگ خورد.
شوگا: بله؟
رینا: چیکار کردی؟
شوگا: داره پیش میره.
رینا با لحن بیحوصلهای گفت
رینا: چرا انقدر کند انجام میدی؟
شوگا: دارم آرومآروم اذیتش میکنم. میخوام وقتی وقتِ انتقام رسید، زجرش بیشتر باشه.
چند لحظه سکوت شد، بعد صدای رینا دوباره توی گوشی پیچید.
رینا: ولی یه راه دیگه هم هست… راهی که دردش بیشتره.
- ۴۹۰
- ۲۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط